روحاني راه مسجد را گم کرده بود ...!
از کودکی خردسال پرسید : فرزندم ! مسجد این محل کجاست..!؟
کودک گفت: آخر همین خیابان ، به طرف چپ بپیچید ، آن جا گنبد مسجد را خواهی دید .
روحاني (اخوند)گفت : آفرین فرزند ! من هم اکنون در آنجا سخنرانی دارم ، تو میخواهی به سخنانم گوش دهی ..؟!
کودک پرسید : درباره چه چیزی صحبت میکنی ، حاج آقا ...؟!
روحاني گفت : می خواهم راه بهشت را به مردم نشان دهم...!
کودک خندید و گفت: تو راه مسجد را بلد نیستی می خواهی راه بهشت را به مردم نشان بدهی؟
از کودکی خردسال پرسید : فرزندم ! مسجد این محل کجاست..!؟
کودک گفت: آخر همین خیابان ، به طرف چپ بپیچید ، آن جا گنبد مسجد را خواهی دید .
روحاني (اخوند)گفت : آفرین فرزند ! من هم اکنون در آنجا سخنرانی دارم ، تو میخواهی به سخنانم گوش دهی ..؟!
کودک پرسید : درباره چه چیزی صحبت میکنی ، حاج آقا ...؟!
روحاني گفت : می خواهم راه بهشت را به مردم نشان دهم...!
کودک خندید و گفت: تو راه مسجد را بلد نیستی می خواهی راه بهشت را به مردم نشان بدهی؟