شعری بمناسبت بازگشایی مدارس از فاطمه سادات اشرفی زاده :
خاطرات مدرسه
روزهـای گـرم تـابـستـان گـذشـت بـوی شرجی بـوی نخلسـتان گـذشـت
هـم طبـیعت جـامه اش رنـگین شده هـم هـوای شـهر عـطرآگـیـن شـده
فـصـل زیـبـای دگـر آغـاز شــد مـدرسـه بـا شـادمـانی بـاز شــد
کـودکـان در شـور و حـالِ مـدرسـه دفـترِ مـشـق و حـساب و هـنـدسـه
روزهـای خـاطـرات خـوب و نـاب بـا خـریـد دفـتـر و کـیـف و کـتـاب
تـا کـه دیدم شـور و حال کـودکـان خـاطـراتـم زنـده شـد در ایـن زمـان
خـاطـرات کــودکـی در دفـتــرم شـعـرهـای کــودکـانـه در ســرم
مـشـق و امـلا هـمـچنـان در یـادِ ما پـایِ تـخـته لحـظه هـای شـادِ مـا
جـدولِ ضـربـی که مـا آمـوختـیـم در حـسـابِ زنـدگـی انـدوخـتـیـم
نـیـمـکت چـوبـی کـنـارِ پـنـجـره مـشـقِ و امـلایـی سـراسـر خـاطـره
گرچـه جایِ مـا هـمـیشه تنـگ بـود هـمکلاسی یـک دل و یـک رنـگ بـود
شـادمـان بـودیـم از شـادی هـم فـارغ از سـود و زیـان و بـیـش و کـم
لحـظه های تلـخ و شـیریـن داشـتیم روزهـای شـاد و غـمـگـین داشـتیـم
از مـعلّـم درس هـا آمـوخـتـیـم تـا چـراغ مـعـرفـت افــروخـتیـم
درس او مـهـر و صـفـا و سـادگـی در کـلامـش پـاکــی و آزادگــی
زنـگِ انـشا شـور و حـالـی داشـتـیم واژه هـا را زنـده مـی پـنـداشتـیـم
واژه هـای مـا لـطـیـف و سـاده بـود جـملـه ها در ذهـنِ مـا آمـاده بـود
صـحـبتِ مـا بـی ریـا و رنـگ بـود شـعـرهـامـان شاد و خوش آهنگ یود
انـدک انـدک کـودکـی پـایـان رسـید آن صـفـا و سـادگـی شـد نـاپـدیـد
حـسـرتِ آن روزهــا هـمــراه مـا حـسـرت آن قـلـب هـای بـی ریـا
یـاد بـاد آن روزگــاران یـاد بـاد کـلـبـه ی احـسـاسِ مـا آبـاد بـاد