بازی وسرگرمی
نمونه سوالات املاو نگارش پایه سوم راهنمایی
امامت منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) مبارک باد
فرارسیدن میلاد مسعود نبی مکرم و حضرت رسول اکرم (ص)
فرارسیدن میلاد مسعود نبی مکرم و حضرت رسول اکرم (ص) ، روز اخلاق و مهرورزی و نیز میلاد خجسته ی حضرت امام جعفر صادق (ع) موسس مذهب جعفری را محضر شما و همه ی عاشقان و محبان و شیفتگان آن حضرت گرانقدر و امام ارزشمند تبریک و تهنیت عرض می نماید.
فروزان از دو مشرق در سحرگاهان دو ماه آمد
دو خورشید جهان افروز در دو صبحگاه آمد
دو موسی از دو دریا یا دو یوسف از دو چاه آمد
دو رهرو یا دو رهبر یا دو مشعل دار راه آمد
سفری به گذشته ( داستان) از وب( صدای قلم 2)
ساعت 2:30 بامداد بود. روی صندلی چرمی چرخدار، روی میزتحریر قهوهای رنگ mdf نشسته بودم. صدایِ شجریان با تنِ ملایم و پایین از حنجرۀ تلفنِ همراهم که روی میز بود، فضای اتاق رو نوازش میکرد :«ببار ای بارون ببار...»
بویِ ضعیف ادکلن ریواس از پیراهن سفیدی که روی آویز پشت در، شبیه به اعدامیها بود، بلند شده و توی اتاق دور میزد. دیوار اتاق روسفید بود.اما نور خورشیدی لامپ، دیوار رو رنگ پریده و تبدار کرده بود. لامپ مهتابیه چسبیده به دیوار، مردد بود که روشن بشه یا نه ؛و من هم مردد بودم... یعنی به این قضیه فکر میکردم که اگر میشد به گذشته برگشت، دوست داشتم به کدام دوران زندگیام برگردم؟! از کشوی سمت راست میزتحریر چند برگۀ کاغذ برداشتم، با خودکار آبی بالای صفحه نوشتم: «دوست دارم به کدام روزهای گذشته برگردم؟»؛ بعد از مکثی چند دقیقهای و در حالیکه انتهای خودکار بین دندونام بود، یک خط پایینتر نوشتم:«دوست دارم به دوران چند ماهگیام برگردم. روزهایی که با به دنیا اومدنم یک نفر به جمعیت زمین اضافه شد و یک بمب (البته از نوع خبریش) در فامیل منفجر شد که من به دنیا اومدم؛اما خوشبختانه این بمب تلفات مالی و جانی نداشت. روزی که لخت به دنیا اومدنم، اون هم جلوی خانم پرستار فراموش میشه و همه بدون توجه به این آبروریزی مشغول قسمتکردن من میشن. از این تقسیمات که یکی میگه شبیه پدربزرگِ مادرِ پدرم هستم، یا دیگری که معتقده چشمام شبیه برادر مادرم هست و... آخرِ سر هم همه به این نتیجه میرسن که کلاً بچه به پدر و مادرش میره...
بهنظرم دوران خوبیه اگر برگردم؛ حداقل اینکه بزرگترها بهم حسودی میکنن که خوش به حالش غم و غصهای نداره؛ البته راست هم میگن؛ وقتی با گریه و زاری همه درصدد رفع مشکلم برمیآن، بغل میکنن، بوس و... دیگه غم یعنی چی؟!! حتی مشکل سرویس رفتن هم ندارم. بعضی اوقات هم که بازیم بگیره میرم تو خطِ سر کار گذاشتن؛ فقط باید حواسم باشه که اگر گریههای بازی گرانهام طولانی بشه، اونوقته که برای رفع مشکلم بلاهایی سرم میآد که نگو و نپرس، از شیر زورکی بگیر تا آبجوش نبات و...
کلاً دوران بامزهایه، ولی با همۀ این اوصاف ته حرفاشون اینه: «بچهاس دیگه، ولش کن، گریه میافته دردِ سر میشهها...».
از بازگشت به این دوره منصرف شدم. شجریان هم خوابید. نگاهی به ساعت موبایلم انداختم. 3:30 .کاغذ دیگهای رو از رویِ میز برداشتم. خودکار رو آروم روی کاغذ زده و به دیوار خیره شدم و به این فکر میکردم که کدوم دوران میتونه برام خوشایند و خوب باشه؟
یه روز دیگه رو انتخاب کردم و رو به دیوار گفتم: «دوست دارم به پانزده سالگیام برگردم». سفیدی دیوار پردۀ نمایشی شد و همه چیز از یکی از روزهای پانزده سالگیام به نمایش دراومد. دورهای که با وجود شیطنتهای تو کلاس نمرۀ انضباطم همیشه بیست میشه و معلم برای سرکوفت زدن به بچههای دیگه من رو بهعنوان شاگرد نمونه معرفی میکنه. یکی از همون ایام که تو کلاس روبهروی در، توی ردیف سوم نشستم و کنار دستم هم کسی نیست، به آقای افراسیابی ـدبیر ادبیات ـ که همیشۀ خدا، کت و شلوار مشکی با یه پیراهن نارنجی میپوشه و همه رو از پشت عینک ته استکانیش میبینه (بعدِ اجازه گرفتن) میگم: چرا فردوسی رستم رو مقابل سهراب قرار داد؟ چرا همچین بلایی سرِ آدم خوبۀ داستانش آورد؟!اصلاً چه لزومی داشت اینجور تراژدی رو بسازه؟! آقای افراسیابی نگاه عاقلاندرسفیهی به من میندازه و بعدش میگه: «این حرفا به تو نمیاد صادقی!». این رو میگه و بعد مشغول درس دادن میشه. «یکی از قالبهای شعری، قالب حماسی است که فردوسی...» اما من برای اینکه این حرفها بهم بیاد، زنگ بعدی که دوباره ادبیات داشتیم پشت لبام رو با ماژیک سبز میکنم. دبیر، اول کلاس متوجه نمیشه، ولی وقتی بلند میشه تا روی تخته موضوع درس رو بنویسه. نگاهش به من میافته و میپرسه: صادقی چرا پشت لبات سبزه؟!
ـ اجازه، شما گفتید، اون حرفا بهت نمیاد. ما هم پشتِ لبامون رو سبز کردیم تا بهمون بیاد...
آقای افراسیابی با لبخندی بر لب میآد بهطرف صندلی من و بعد... بلبله که تویِ گوشم چهچه میزنه و در ادامهاش صدایِ سوتِ قطار...
در این دوران هم با اینکه ماشینحساب نیستم، ولی دوست دارم همه روی من حساب کنند، ولی کسی روی من حتی حساب سرانگشتی هم نمیکنه...
دوباره برگهای رو از جمع دوستان کاغذی جدا میکنم. برگه رو روی میز میذارم و بهدنبال گذشتهای بهتر برای بازگشت !. اینبار مغز زودتر دستور داد: دوست دارم به دوران 23 سالگیام برگردم...
23 سال از آمدنم به زمین گذشته
نمونه سوالات تستی ادبیات سوم
1- با توجّه به بیت «چون سگ اصحاب کهف آن خرس زار شد ملازم،در پی آن بردبار» کدام گزینه نادرست
است؟
الف) بیت یک جمله دارد. ب) متمم ترکیب وصفی است.
ج) بیت «تلمیح» دارد. د) «خرس زار»نهاد جمله است.
2- کدام دسته ازکلمات زیر، می توانند «مراعات النظیر» قرار گیرند.
الف) میغ ،برف ، باران ،تگرگ ب)میز ، بخاری ، دفتر، رایانه
ب) بهار ، سردی ، زرد ،میخ د) مدرسه ،بیمارستان، پایانه ، هواپیما
3- کدام گزینه در باره ی انشا ،نادرستاست ؟
الف)انشای خوب ،گویا،رسا وزیباست . ب)یک انشای خوب باید بلند وطولانی باشد.
ج) انشای خوب آغاز وپایان مناسب دارد. د) از امثال وحکم جهت غنی تر شدن انشا بهره می گیرند.
4- فعل های کدام گزینه به ترتیب«ماضی التزامی،ماضی بعید ومضارع اخباری»است؟
الف)رفته باشی، آمده بودم،می نوشتم ب)گرفته باشد، خوردیم ،می رفتند
ج) گفته است، رسیده بودند، می روید د) خورده باشیم ، گرفته بود، می نویسند
5-کدام مصراع از یک اثر«حماسی» است؟
الف)تونیکی می کن ودر دجله انداز ب)یکی نیزه زد، برگرفتش ز زین
ج)تا توانی می گریز از یار بد د) نابرده رنج ،گنج میسّرنمی شود
6-کدام زوج واژه ها ،با سایر گزینه ها متفاوت است؟
الف) عطوفت،مهربانی ب) معروف ،مشهور ج) تعلیم،تعلّم د) مجلس،محفل
7- کدام گزینه از نمونه های منثور داستانی در ادبیات ایران به شمار نمی آید؟
الف ) مثنوی ب) کلیله ودمنه ج)مرزبان نامه د) سمک عیار
8- در کدام گزینه غلط املایی وجود دارد؟
الف)از جای تهمت زده پرهیز کن. ب)کم خصمی خواهی،به خود مشغول باش.
ج) معیشت تنگ را به توکّل دفع کن. د) خواجه شبی برخواست تا نماز به جای آورد.
9- در کدام گزینه «متمّم» وجود دارد؟
الف) ملکا،ذکر تو گویم که تو پاکی وخدایی ب) بنی آدم اعضای یکدیگرند.
ج) چون چراغ لاله سوزم،در خیابان شما. د) چشمه های خروشان تورا می شناسند.
10- در همه ی گزینه ها «واو عطف »به کار رفته به جز گزینه ی...
الف) میلاد گل وبهار جان آمد. ب) به دانش فزای و به یزدان گرای.
ج) به نام خداوند جان وخرد. د) سلطان زمین وآسمان آمد.
11- کدام گزینه از نظر معنایی ،با سایر گزینه ها متفاوت است؟
الف) تا توانی می گریز از یار بد یار بد،بدتر بود از مار بد
ب) مار بد جانی ستاند از سلیم یار بد آرد سوی نار مقیم
ج) یار بدمار است ،هین بگریز از او تا نریزد بر تو زهر، آن زشت رو
د) دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
12- همه ی گزینه ها به جز گزینه ی...از راه های آفرینش زیبایی در متن است.
الف)استفاده از توصیف ب)ثبت واقعیات
ج) بهره گیری از آیات د) بهره گیری از عناصر ادبی
13- -کدام یک نویسندگان آثارزیر درست می باشد؟
الف:چهارمقاله: نظامی گنجه ای ب:مرزبان نامه : مرزبان
ج:قابوسنامه: موفق هروی د:حدیقه:سنایی
14- - کدام گروه واژه ها همگی هم خانواده هستند ؟
الف : مُلک ، مَلَک ، مِلک ، ممالک
ب : محروم – مرحوم – تحریم – احترام
ج : رفتار ، رونده ، رو، می روند
د : معلم - معلوم -عالَم - علوم
15-- فعل كدام گزينه ناگذر است ؟
الف) دستي بر شانه ام نشست ب) شهدا خورشيدند
ج) قضا خلعتي نامدارش دهد. د) خلبان هواپيما را بالا برد .
کجاست سهم من ای دوستان محترمم؟
شعری بسیار زیبا و قابل تامل
کجاست سهم من ای دوستان محترمم؟
کلاس؛ شور ونشاطم. کلاس؛ رنج و غمم. نه پول گشته خدایم، نه بنده ی شکمم؛
دلم زعشق پر و سینه ام زعلم و هنر، فرو چکد گُهر از چشم خامه ام، قلمم.
معلّمم فقط و عشق من معلّمی است، معلّمیست تمامِ تمامِ پیچ و خمم.
اگر چه هست کلاسم پر از سرور و نشاط ولی اسیر غمم، پای بسته ی ستمم.
تمام مردم اگر چه که وامدار منند، به چشم مردم دون من ندار و خوار و کمم.
چه حاجتی به مراسم برای روز من است؟
مرا که جامعه داده ست جرعه جرعه سمم.
وزیر و دکتر و افسر، وکیل و کارشناس،
منم معلّمتان، آن که گرم بود دمم.
شما که از دم من گشته اید دولتمرد،
کجاست سهم من ای دوستان محترمم؟
منی که شاه کلید حیات دادمتان،
گشوده از چه نشد قفل غصّه ام، اَلَمم؟
میان جمع شما ای کبوتران سپید،
شدم سیاه کبوتر که از شما برمم.
در اوج گریه ام امّا به زور میخندم؛
« دلم خوش است که من هم کبوتر حرمم!»
علیرضا مجیدی کدکنی
پایان
اضافه و انواع آن
اضافه و انواع آن
تعریف : نسبت دادن یک اسم به اسم دیگر را اضافه می نامند . به مجموعه ی دو اسمی که به هم نسبت داده شده اند ترکیب اضافی می گویند. کسره ی اضافه بین دو کلمه که به هم نسبت داده شده اند ، قرار می گیرد.
مثال : دستِ من ـ توپِ طلا ـ گوشِ فلک
به اسم اضافه شونده مضاف و به اسمی که مضاف به آن اضافه می شود مضافٌ الیه می گویند.
انواع اضافه :
اضافه ی ملكی (تملیکی)
اضافه ی تخصیصی
اضافه ی تشبیهی
اضافه ی بیانی (جنسی)
اضافه ی توضیحی
اضافه ی استعاری
اضافه ی اقترانی (مقارنت)
اضافه ی بنوت
اضافه ی تأکیدی
اضافه ی توصیفی (ترکیب وصفی)
اضافه ی ملكی :
بین مضاف و مضاف الیه رابطه ی مالکیت وجود دارد مثل :
توپ رضا ـ عروسک سارا
اضافه ی تخصیصی :
مضاف متعلق به مضاف الیه است یعنی به آن اختصاص دارد مثل :
جلد کتاب ـ در باغ
اضافه ی تشبیهی :
مضاف و مضاف الیه به هم تشبیه شده اند یا بینشان اشتراکی وجود دارد مثل :
چشم نرگس ـ قد سرو
اضافه ی بیانی :
مضاف الیه بیان کننده ی جنس مضاف است مثل :
شمعدان نقره ـ ظرف ملامین
اضافه توضیحی :
مضاف الیه که خاص است نام مضاف که عام است را بیان می کند مثل :
کشور ایران ـ دریاچه ی ارومیه
اضافه ی استعاری :
مضاف در معنی غیر واقعی خود به کار گرفته شده است مثل :
دست فلک ـ روی صحبت
اضافه ی اقترانی :
مانند اضافه ی استعاری است با این تفاوت که بین مضاف و مضاف الیه رابطه ی همراهی یا مقارنه وجود دارد مثل :
دست دوستی ـ دیده ی احترام
*نکته
نحوه ی تشخیض اضافه ی استعاری از اضافه ی اقترانی :
بین مضاف و مضاف الیه یکی از این عبارت ها را قرار می دهیم (به نشانه ی ، به جهت ، به قصد یا به تیت) چنانچه ترکیب به جای مانده معنی دار بود اقترانی و در غیر این صورت استعاری است. مثل :
دست به قصد دوستی = اقترانی
دست به قصد فلک = استعاری
اضافه ی بنوت :
مضاف الیه نام پدر یا مادر مضاف است مثل :
حسین فاطمه ـ عمر خطاب
اضافه ی تاکیدی :
تکرار اسم یا صفت است به قصد تاکید مثل :
خویشتن خویش ـ خراب خراب
اضافه ی توصیفی :
مضاف الیه صفت مضاف است و در این حالت مضاف را موصوف و مضاف الیه را صفت می نامیم مثل :
کتاب مفید ـ شیر تازه
تفاوت اضافه ی توصیفی با سایر اضافات
در اضافه ی وصیفی ، مضاف الیه مستقل از مضاف نیست و در وجود مضاف معنی می گیرد به عنوان مثال در شیر تازه ، تازه به تنهایی بر چیزی دلالت نمی کند اما در شیر گاو ، گاو مستقل از شیر است.
روش تشخیص اضافه ی توصیفی از سایر اضافات
کسره ی اضافه ی بین دو کلمه ی ترکیب را حذف می کنیم و به آن فعل ربطی اضافه می کنیم . اگر معنی داشت توصیفی است اگر بی معنی شد توصیفی نیست مثال :
شیر تازه ــــــــــ شیر تازه است ـ معنی دارد پس توصیفی است.
شیر گاو ــــــــــ شیر گاو است ـ فاقد معنی است پس توصیفی نیست.
فکّ اضافه :
کسره ی بین دو کلمه در ترکیب اضافی حذف می گردد و دو کلمه به یک کلمه ی مرکب تبدیل می شوند مثل :
جوانمرد ـ شیرزن ـ سر سلسله
«نقل مطلب با ذکر منبع بلامانع است»
آموزش فعل فارسی
صفت چیست؟
صفت چیست؟
صفت مقوله ی واژگانی است که هسته ی گروه صفتی واقع می شود. صفت کلمه یا عبارت و یا جمله ای است که با اسم یا جانشینان آن می آید تا ویژگی آن را بیان کندیا مطلبی به مفهوم آن بیفزاید.
صفت از نظر تقدم و تاخر نسبت به موصوف خود بر دو قسم است: صفت پیشین و صفت پسین.
صفت های پیشین عبارتند از: صفت اشاره، صفت پرسشی، صفت تعجبی، صفت مبهم ، صفت عالی.
صفت های پسین عبارتند از: صفت شمارشی ترتیبی و صفت بیانی.
صفت از نظر درجه بندی به سه دسته تقسیم می شود: صفت مطلق و صفت تفضیلی و صفت عالی.
صفت مطلق پایه ی صفت است که با اضافه کردن « تر » و « ترین » به پایان آن، می توان صفت های تفضیلی و عالی ساخت؛ مانند : زیباتر و زیباترین.
صفت اشاره
واژه های « این »، « آن »، « همین »،« همان»، « چنین » و « چنان » که پیش از هسته قرار می گیرند و برای اشاره به اسم به کار می روند، به اعتبار همراهی با موصوف ، صفت خوانده می شوند؛ مانند:
با ما گفته بودند
با شما خواهیم آموخت. ( شاملو، ص 124)
صفت پرسشی
به راستی
صلت کدام قصیده ای
ای غزل؟
ستاره باران جواب کدام سلامی
به آفتاب
از دریچه ی تاریک ( شاملو، ص 435)
صفت تعجبی
واژه های « عجب»، « چه»، « چقدر» و ... اگر با اسم بیایند و مفهوم تعجب، کثرت، شگفتی و شدت تعجب گوینده را در مورد خصوصیتی از موصوف با آهنگ تعجبی بیان دارند، صفت تعجبی اند؛ مانند: چه هوایی! چه گلی!